(در دستان خداوند )وقتی گذشته خویش را مرور می کنیم به این نکته دست می یابیم در مواقعی که خویشتن را به دست پروردگار سچرده بودیم،هرانچه بر ما رخ دادبسیار بهتر از ان چیری بوده که خودمان طرح ریزی اش کرده بودیم.(از دیدگاه بیل صفحه ۹)
(درد و رشد)سالها پیش عادت داشتم با افراد رنج کشیده ابراز همدردی کنم اکنون دلم فقط برای کسانی میسوزد که اسیر جهل خویش اند، آنها که معنا و فایده نهایی درد را درک نمی کنند . گروزگاری کسی اظهار کرد که درد، معیاری است برای رشد روحانی. چقدر عمیق است هم نظری ما اعضای AAبا این فرد،زیرا به تجربه مشاهده کردیم که ناگزیر هوشیاری در پی دردهایی دردهای الکلیسم و آرامش پس از طغیان احساسات و عواطف به دست میآید. باورت را عمیقتر کن صورت خود را بالا به سوی نو نگهدار حتی اگر در حال حاضر چیزی نمیمونه. (از دیدگاه بیل صفحه ۱۰)
(آیا میتوانیم انتخاب کنیم؟)ما هرگز نباید با فلسفه پوچی که عنوان میکند ما فقط قربانیان نگون بخت و مغلوب عواملی چون وراثت، حوادث زندگی و محیط پیرامون خود هستیم ،چشم بصیرت خویش را ببندیم. چنین نظریه ای معتقد است که این عوامل، یگانه نیروهایی هستند که برای ما تعیین و تکلیف می کنند.راهی که این نظریه پیش پای ما می گذرد مسیر آزاد نیست . باید باور داشته باشیم که به راستی ما حق انتخاب داریم.به عنوان الکلی های فعال (در مصرف الکل) اختیار نوشیدن را از کف دادیم، ما قربانیان جبری بودیم که گویی فرمان می داد باید دوشادوش هلاکت به راه خود ادامه دهیم. سرانجام تصمیماتی گرفتیم که برایمان بهبودی به ارمغان آورد. به این باور رسیدیم که به تنهایی در برابر الکل قدرتی نداشتیم. بدون شک، این یک انتخاب بود و در نوع خود، دشوار ترین کار. هنگامی که به تمرین قدم های دوازده گانه الکلی های گمنام اشتیاق پیدا کردیم به این باور رسیدیم که یک قدرتی برتر می تواند سلامت عقل را به ما بازگردانند. خلاصه کلام آنکه ما خود انتخاب کردیم که اشتیاق و تمایل داشته باشد و این انتخاب همواره بهترین انتخاب ما بوده است.
(حفظ و ارتقا) واضح است که یک زندگی پر از رنجش چیزی جز پوچی و اندوه به ارمغان نخواهد آورد. دقیقاً به همان میزان که رنجش را به زندگی راه می دهیم، ساعاتی را که می توانست ارزشمند واقع شود هدر دادهایم. اما برای یک انسان الکلی که آرزوی حفظ و ارتقاء تجربه روحانی را دارد، مسئله در دل نگه داشتن رنجش بی نهایت خطرناک است .زیرا در این صورت خود را از نور معنویت و آفتاب روحانیت محرومی کنیم .جنون الکل باز می گردد و ما دوباره تن به نوشید میدهیم و نوشیدن برای ما مرگ است. اگر قرار است زندگی کنیم باید از خشم رها شویم. تندخویی از کوره در رفتن از آن ما نیست . عصبانیت برای انسانهای عادی عرض اندامی است زودگذر اما برای ما الکلی ها سم است
(همه یا هیچ؟)پذیرش و ایمان قادرند هشیاری صد در صد حاصل آورند در واقع این دو معمولاً چنین میکنند و باید هم اینگونه باشد، در غیر اینصورت هرگز زنده نمی ماندیم اما آنگاه که این نگرش ها را به مسائل عاطفی مان تعمیم می دهیم،پی می بریم که نتایج تنها به طور نسبی قابل حصول است. به عنوان مثال، هیچ کس نمیتواند کاملاً از ترس ،خشم و غرور خلاص شود. بنابراین امکان ندارد در این زندگی به فروتنی و عشق کامل دست یابیم. از این رو باید برای پیشرفتی بسیار تدریجی با توجه بیشتر این مسائل و مشکلات خود که گاهی موجب بروز ناکامی های سنگین میشود مهیا شویم دیگر آن نگرش قدیمیمان که میگفت همه چیز یا هیچ چیز بایستی باطل گردد. (از دیدگاه بیل صفحه ۱۳)